باور انسان چیست؟
در این مقاله قصد داریم در مورد کلمهای به نام باور انسان صحبت کنیم. بیشتر افراد نمیدانند باور چیست؟ اگر این مقاله را مطالعه کنید به زودی خواهید دانست که باور چیست؟ و باورهای انسان چه نقشی در زندگی او دارند.
به راستی باور چیست؟ چرا کسانی که باورهای مخربی را در ذهن خود پرورش میدهند همیشه منتظر شکست هستند و در نهایت هم خود را شکست خورده مییابند.
اگر بدانید که باور انسان چیست؟ و باورهای محدودکننده و مخرب چه بلایی میتوانند سر انسان بیاورند هرگز باورهای مخرب را در ذهنتان پرورش نخواهید داد.
باور به چیزی گفته میشود که انسان به آن اعتقاد قوی دارد. در بیشتر اوقات به باور، ایمان هم گفته میشود. به تکرار چندین باره یک فکر باور می گویند. افکار شما در این جهان ارتعاشات و فرکانس هایی دارند. باور را می توان به گونه ای دیگر نیز تعریف کرد.
ارتعاشاتی که چندین بار تکرار می شوند، در ذهن انسان باورها را تشکیل می دهند. به صورت دقیق تکرار ارتعاشات شما باورهای شما را می سازند.
مثلاً شما باور دارید که اگر صبح از خواب بیدار شوید و آسمان ابری نباشد، خورشید را در آسمان خواهید دید.
دیدن خورشید در آسمان یک باور است. یا اینکه باور دارید که وقتیکه روز به پایان رسید شب فرار میرسد.
اگر فکر میکنید که برای موفق شدن باید کارهای سخت انجام دهید به این معنی است که شما باور دارید که انجام کارهای سخت منجر به موفقیت میشود.
هنری فورد می گوید:
اگر فکر میکنید، میتوانید پس میتوانید و اگر فکر میکنید، نمیتوانید پس نمیتوانید.
این باور شما است که از شما انسانی قوی و توانمند و یا انسانی ضعیف و ناتوان میسازد. باور انسان می تواند او را ضعیف و یا توانمند کند.
اکنون که دانستید باور چیست؟ و به معنی و مفهوم باور پی بردید، حال وقت آن است که بدانید باورهای انسان چگونه ساخته می شوند؟
نحوه ساخت باورها چگونه است؟
از همان لحظهای که انسان قدم به این دنیا می گذارد، شروع به یادگرفتن میکند. بهطور مثال او راه رفتن و حرف زدن را یاد میگیرد. یادگیریهای او فقط به حرف زدن و راه رفتن خلاصه نمیشود.
کودک انسان یاد میگیرد که بترسد، یاد میگیرد که شجاع باشد، یاد میگیرد که قوی و یا ضعیف باشد. یاد میگیرد که بنویسد و یا بخواند.
اینها تنها بخشی از یادگیریهایی هستند که انسان دارد. انسان در کودکی شجاع است و هر کاری را بدون ترس انجام میدهد. او دوست دارد برای اینکه بهتر یاد بگیرد، هر چیزی را آزمایش و یا تجربه کند.
کارهایی را انجام میدهد که ازنظر پدر و مادرش کارهای خطرناکی هسند. او نمیداند که انجام آن کارها خطرناک است و احتمال دارد که صدمه ببیند، پدر و مادرش به او میگویند که این کار خطرناک است و او را از انجام آن کار منع میکنند.
وقتی که دستش را به سمت آتش یا اشیاء داغ می برد والدین او روی دستش می زنند و از خطرناک بودن کارش می گویند. او را دائما از انجام بعضی کارها نهی می کنند.

باور
او را می ترسانند و به او می گویند که این کار را انجام ندهد بهتر است. اینگونه ذهن انسان را از باورهای مخرب و محدود کننده پر می کنند.
او کمکم باورهای پدر و مادر را قبول میکند. او کمکم میآموزد که هر کاری را بهراحتی تجربه نکند. پدر و مادر باورهای خود را به کودک خود میآموزند.
پس میتوان به این نتیجه رسید که باورهای خانواده در ساختهشدن باورهای اثری بسیار قدرتمند دارند.
می توان گفت اگر انسان در خانوادهای رشد کند که آن خانواده باورهای مثبت زیادی داشته باشند، او نیز از باورهای مثبت خانواده الگوبرداری کرده و باورهای مثبت را در وجودش میسازد و برعکس اگر پدر و مادرش باورهای محدودکننده زیادی داشته باشند، این باورها باعث ساختهشدن باورهای محدودکننده در انسان میشوند.
دومین مکان مهمی که باعث شکلگیری باورهای انسان میشود، مدرسه و محل تحصیل کودک است. معلمها و مربیهای او به او میآموزند که چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است.
آیا می دانید باورهایمان ، احساساتمان را میسازند
احساساتمان ، طرز اندیشه و نگرش ما به این دنیا را شکل میدهند …
و طرز فکرمان ، رفتار و عملکرد ما را میسازند …. پس در نتیجه رفتار ما نتیجه مستقیم باور ما از خودمان و زندگی میباشد .
رفتارهای ما هرطور که باشند نتیجه باورمان از خودمان به عبارتی تصویر ذهنی از خودمان میباشد.
باورهای ما به منزله پنجره هایی هستند که ما از طریق آنها دنیا را تماشا می کنیم و برطبق باورمان احساس میکنیم و آن احساس ایجاد شده ، طرز فکر ما را درست کرده و رفتارها و شخصیتمان را شکل میدهد.

باور
باورهای بنیادی ما در سنین پایین تر در حدود ۲ الی ۵ سالگی ساخته شده اند و باورهای دیگرمان در سنین بالاتر نیز تحت تاثیر این باورهای بنیادی شکل گرفته اند.
اگر باورهایتان را تغییر دهید طرز نگرشتان به این دنیا و هستی عوض شده و اتوماتیک وار رفتار و شخصیت کاملا متفاوتی نسبت به حالت قبل را خواهید داشت.
انواع باورهای انسان
باورهای انسان به دو نوع تقسیم میشوند.
۱- باورهای نیروبخش
به باورهایی که باعث میشوند انسان انرژی و انگیزه بگیرد و در کارهایش موفق شود باورهای انرژیبخش میگویند. این باورها در بیشتر اوقات موجب میشوند که انسان بتواند علیرغم توانایی کم خود در انجام کار، آن کار را با قدرت انجام دهد.
گاهی اوقات باورهای نیروبخش میتوانند به حدی به انسان نیرو و انرژی بدهند که انسان کاری را انجام دهد که انجام آن در شرایط عادی بسیار مشکل به نظر می رسد.
زنده ماندن فالکون ها در آن شرایط مانند یک معجزه بود و در تخیل کسی نمیگنجید که انسانهایی بتوانند در شرایط بسیار سختی مانند قطب جنوب، بدون آب و غذا و لوازم گرمایشی، به مدت سیرده روز زنده بمانند.
تنها چیزی که باعث شد این اتفاق بیفتد باور زنده ماندن بود. این باور انرژیبخش باعث شد که فالکون ها کار غیرقابلباوری انجام دهند.
باورهای نیروبخش میتوانند باعث شوند که انسان بتواند در انجام کارهای خود بهخوبی بدرخشد و به موفقیتهای بزرگی دست یابد.
میتوان گفت، اگر انسان به توانایی خود برای انجام هر کاری باور داشته باشد، آن باور میتواند انرژی و توان و مهارت لازم را برای انجام آن کار فراهم کند.
بهطورکلی باورهای نیروبخش مثل سوخت موتور جت انسان را به سمت اهداف خود پرتاب می کنند.
۲- باورهای محدودکننده
در مقابل باورهای نیروبخش باورهای محدودکننده هستند که مانع بزرگی را در ذهن انسان ایجاد میکنند و به انسان اجازه نمیدهند که حتی آن کار را شروع کند. گاهی اوقات باورهای محدودکننده انسان را فلج و زمینگیر میکنند.
حتی اگر توانایی انجام کاری را داشته باشد، باور محدودکننده ذهن او را فلج می کنند و آن شخص از اینکه بتواند برای انجام آن کار اقدام کند بازمیماند و هیچ کاری انجام نمیدهد.
انسانی که باور محدودکننده دارد، حتی اگر شروع به انجام آن کار کند با کمال ناباوری نمیتواند آن کار را به درستی انجام دهد.
باورهای محدودکننده انسان به سه دسته تقسیم میشوند:
۱– باورهای ناشی از ناامیدی
گاهی اوقات انسان به انجام کاری امید ندارد. او باور دارد که انجام آن کار امکان پذیر نیست. او به این باور رسیده است که هیچ کس نمی تواند کار مورد نظر را انجام دهد. او فکر می کند که آن کار از طرف هیچکس قابل انجام نیست.
او باور دارد که نمی تواند آن کار را انجام دهد فقط به این دلیل که فکر میکند دیگران هم نمی توانند آن کار را انجام دهند. او به کلی از انجام آن کار ناامیدشده است.
به این نوع باورهای محدودکننده که باعث می شود انسان از انجام کاری ناامید شود باورهای ناشی از ناامیدی می گویند.
این نوع باورها زمانی خواهند شکست که شخص دیگری پیدا شود و کار مورد نظر را با موفقیت انجام دهد. در این صورت باوری که آن شخص در ذهن دارد خواهد شکست.
۲- باورهای ناشی از ناتوانی
این نوع باورها زمانی در ذهن انسان ساخته می شوند که انسان به ناتوانی خود در انجام کار خاصی باور پیدا کند. او می داند که کار مورد نظر را افراد توانمند دیگر می توانند انجام دهند، اما او ناتوان تر از آن است که بتواند از عهده انجام آن کار برآید.
او باور دارد که انجام آن کار توسط افراد دیگری که توانایی دارند امکان پذیر است و این خود اوست که توانایی انجام آن کار را ندارد. این نوع باورهای محدودکننده را می توان توسط آموزش و افزایش توانمندی ها و مهارت های شخصی شکست.
این نوع باورها را می توان به راحتی تغییر داد، زیرا انسان به انجام شدن آن کار توسط افراد دیگر باور دارد و این خود می تواند به تغییر این باورها کمک کند.
۳- باورهای ناشی از بیارزشی
در بعضی اوقات انسان توانایی انجام کاری را دارد. از انجام کار و رسیدن به موفقیت هم ناامید نیست ولی مانعی ذهنی اجازه انجام کار را به او نمیدهد. این مانع ذهنی باور محدودکننده ناشی از بیارزشی میباشد.
این باور در ذهن انسان القاء میکند که او خود را بیارزشتر از آن میبیند که آن کار را انجام دهد.
او باور دارد که افراد دیگری لیاقت انجام آن کار را دارند و خودش را بیارزش میپندارد. او باور دارد که بیارزش است و این باور از انجام شدن کار جلوگیری میکند.
به این نوع باور که انسان خود را برای انجام کاری بیارزش میبیند باور محدودکننده ناشی از بیارزشی میگویند.
برای اینکه انسان بتواند این باور را در ذهن خود بشکند باید به این نتیجه برسد که لیاقت و ارزش انجام آن کار را دارد.